وقت رفتن

وقت رفتن، تو چشماش نگاه نکردم
آسمون چشماشو ابری نکردم

با یه قلب پاره پاره، برمی گشتم از دیارش
به یاد اون گُل سرخی که می داد به دست یارش

قلب من براش می تپید، اون ولی چیزی نمی گفت
توی قلب ساده ی من، باز گُل عاشقی می شکفت

توی دنیایی که داره، آسمون پر از ستاره اس
من ولی دنیایی دارم، که شباش فقط خاطره اس

خاطراتی پُرِاز عشق، پُرِ از شادی و خنده
همه لحظه های نابی که دیگه برنمی گرده

همه واژه های این شعر بمونه به یادگاری
شاید یک روزی شقایق، بخونه برای یاری

نظرات 3 + ارسال نظر
مهران سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:22 ب.ظ http://www.sangintar-az-faryad.blogsky.com

سلام آقا حسین .
خوبی ؟
بهت تبریک میگم .
خوش اومدی . امیدوارم موفق بشی .
بازم میام عزیز
فعلا بای

someone سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:58 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام . به جمع ما خوش اومدی ....
در واقع باید بگم تولدت مبارک ....
امیدوارم همیشه به روز و پربار باشی ...
موفق باشی

poolaki سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:59 ب.ظ http://poolaki.blogsky.com/

بیا پیشم حتما و منتظرم /...
موفق باشی
ــــــــــــــــــــــ
پولکی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد